برندسازی، در مبحث استارت آپ موضوع مهمی است. همانطور که هر کارآفرین موفقی به شما خواهد گفت، یک محصول عالی، که ترکیبی از تولید، توزیع و فروش مؤثر باشد، شما را از ایده ی کسب و کار به استارت آپ این کسب و کار سوق می دهد، اما اگر شما می خواهید مسیری فراتر از این حوزه را بپیمایید، به یک برند نیاز دارید که مردم متوجه آن شده، آن را انتخاب کرده و به دیگران نیز توصیه کنند. در این مطلب قصد داریم به 7 اشتباه برندینگ که می تواند شما را از مسیر خارج کند، اشاره کنیم.
درک درست این موضوع دشوار است. بهترین آنها بی زحمت به نظر می رسند – این موضوع حتی مشهود است – اما هیچ گاه اینگونه نبوده اند. تخصص و سرمایه گذاری به زمان نیاز دارد. بنابراین، هنگامی که شخصی به یک قاعده برخورد می کند، وسوسه ای که دیگران را به تبعیت از آن وامی دارد، قابل درک است . چرا هنگامی که در حال حاضر دستورالعملِ موفقیت موجود بوده و منتظر است که مورد استفاده قرار گیرد، زحمت این همه کار و هزینه را بر دوش بکشیم؟
بنابراین، از مشاهده ی دریاچه ای از برندهای استارت آپ که تماماً در نسل هزاره به نتیجه رسیده اند و ظاهر و احساس بسیار مشابهی را فرامی گیرند، نباید زیاد تعجب کنیم. از برند گریز تا نیکد ، اوپو تا کیورکی ، و بول تا نوم ، همگی با نامهایی ساده و صنایع بدیعی ساده با رنگهایی غالب و جذاب ساخته شده اند. و همه این برندها از نظر دیگران در اکثر موارد به طور قابل توجهی مؤثر و کمی کسل کننده هستند.
واکنش عجیب در برابر این برندسازی، از قبل شروع شده، و استارت آپ ها به دنبال رویکردهای جدید برای ایجاد برندهایی با دوام و قدرت عبور از میان مشکلات موجود هستند. اما برندسازی تنها قدم اشتباهی نیست که استارت آپ ها می توانند با خلق یک برند ایجاد کنند. با گذشت زمان شاهد موارد زیادی بوده ایم و در این جا هفت مورد از رایج ترین آنها را به اشتراک می گذاریم.
1. بیش از حد آشنا
در قدیم، یک کارتن آبمیوه، یک کارتن آبمیوه بود و برچسب هایش حاوی مواد اولیه ی آن و تاریخ مصرف آن بودند، نوشیدنی های معروف بی ضرری بودند که می خواستند دوست شما باشند و برچسب هایش سخاوتمندانه به شما درباره ی مواد اولیه ی سالم و بی خطر آن می گفتند.
این یک موفقیت با امتیازی بالا بود، که درباره ی بخش بزرگی از سهم بازار تروپیکانا صحبت می کرد، و امروزه، سوپرمارکتها پر از محصولاتی هستند که می خواهند مانند آن محصول بی ضرر، با مصرف کنندگان دوست باشند.
این برندها، با نامهایی نامتعارف و عجیب، تایپوگرافی کوچکترین حرفشان ، پالت های رنگی و تصویرسازی کودکانه، و دوم شخص، کپی غیررسمی، گاهاً مناسبتی که مد نظرشان است را می سازند، اما به طور فزاینده ای مردم دیرباورتر از همیشه را از خود دور می کنند.
بعضی از برندها ذاتاً دوستانه هستند. هویت بصری و کلامی آنها باید این خصیصه را منتقل کند. هر چند، اکثر افراد احساس خوبی نسبت به این موضوع نداشته و از رویکردی متفاوت بهره مند خواهند شد.
2. تقلید
داستان محصول بی ضرر، به اشتباهی دوم اشاره دارد: به سادگی تقلید از موفقیت شخصی دیگر. این کار میتواند برای اولین یا دومین نفر در بازار جوابگو باشد، اما پس از آن به عنوان محصولی فرعی شناخته می شود. ما چگونه می توانیم نیکد و نیکِد را جدای از هم بیان کنیم؟
هر برند، داستانی مختص به خود را برای گفتن دارد. آنها باید این داستان را برایتان تعریف کرده، و خودشان باشند این قضیه همانطور که معروف است، در قالب یک ضرب المثل بیان می شود: “خودت باش. باقی افراد از قبل انتخاب شده اند.”
3. بیش از حد توصیفی
توصیفات خوب هستند. آنها احساسات را درگیر کرده و به افراد کمک می کنند که به محصولات شما متصل شوند. اما به جای اجزاء، بحث تجربه را پیش می کشیم. واضح است که کنف خوب چیست، و این نام برای مخاطبان اصلی اش جذاب خواهد بود. اما در مقابل آن ریپل ، یک شیر گیاهی دیگر، که برای دسترسی به طیف وسیع تری از مخاطبان، دارای الگوی نام و برند است.
4. ارگانیک عمومی
بازار محصولات ارگانیک همچنان در حال رشد است. شما چگونه محصول خود را به عنوان یک محصول ارگانیک به بازار عرضه می کنید؟ از یک سبک طراحی ساده، استفاده کنید، یک پالت رنگی خاکی و یک نوع تاپ که نوشته به صورت دست نویس ظاهر شود.
این کار ممکن است اعتبار ارگانیک شما را منتقل کند، اما برای این که شما را در مقابل چهارصد نوع محصول دیگر که در مغازه ها وجود دارند و همگی دارای همان کد طراحی هستند، نسبت به بینایی خریدار متمایز کند، چیزی نیست.
اکنون آن نگاه و احساس را با هایپیس مقایسه کنید. آن مارک اسنک ارگانیک توانست اعتبار ارگانیک خود را به خریدار منتقل کرده همچنین توانست سرپا بایستد. این برند در سال 2016 راه اندازی شد، تا اواخر سال 2019 در بیشتر از 40000 مکان در سراسر جهان ذخیره کرده بود، و 8 میلیون دلار بودجه را تضمین کرده و در حال حرکت به ست بهره وری بود.
5. هوس زودگذر
شرکت اوتلی اکنون خوب به نظر می رسد. از رنگ خاکستری رنگ پریده ی آن به نسبت قهوه ی خاکی های موجود در سوپرمارکتها بیشتر استقبال می شود. و افزایش درآمدی بالغ بر 1.5 میلیون دلار در سال 2017 به 15 میلیون دلار در سال 2018، قطعاً قابل توجه است. اما این رنگ های خاکستری پنج سال بعد از اکنون چگونه به نظر خواهند رسید؟ شیر دوی جوسر این جاست که ماندگار شود، اما هویت بصری اوتلی مشخصاً آن قدر از به لحظه ی حال مرتبط است که لازم است با گذشت زمان برای مرتبط بودن و مورد توجه واقع شدن تکمیل شود.
همین قضیه در مورد برند غذا این است، صادق است. این جمله جسورانه است، حیرت انگیز است، اما هنگامی شما به آن نگاه می کنید، آن را مشاهده کرده و در علاقه مند نگاه داشتن مخاطبانش، به یافتن روش هایی هوشمندانه و خلاقانه نیاز خواهید داشت.
بسیاری از استارت آپ ها به خودشان اجازه می دهند که توسط طراحانی که آنچه را که فکر می کنند هم اینک مد است، ایجاد می کنند، هدایت شوند. آنها باید به جای این کار به روی آنچه که برای یک برند مناسب است، تمرکز کنند.
6. ضدبازاریاب
این مسئله نسبتاً جدید است و تمایل دارد که بیشتر با تبلیغات در پیرامون برندهایی مانند Brewdog کار کند که آگهی هایی را تبلیغ می کنند که در آن به طور متناقضی به شونده القاء می شود که تبلیغات را باور نکنیم، یا برند Oasis با کمپین تبلیغاتی صادقانه ی خود “تابستان است. شما تشنه هستید. ما هدف فروش داریم”.
ما این قضیه را به طرز فزاینده ای در طراحی برند می بینیم. شکلات طبیعی ماندارین از ظاهری کاملاً زشت و معمولاً سیاه و سفید استفاده می کند و احساس می کند در حال رساندن این مطلب است که این یک برند نیست، یک محصول است. این کار در حال حاضر یک تاکتیک موفقیت آمیز است، اما در طولانی مدت، با استفاده از پتانسیل طراحی به منظور تأثیر بر رفتار، این شرکت ها موفقیت بسیار بزرگتری خواهند داشت.
7. تفکر کوتاه مدت
چه کسی یک گندم سیاه میدهد ، یک برند لوکس رولی ورق بازی است. این برند با شکوه است، اخلاقی است، و بامزه است. این برند به شدت به بخشی از بازار تعریف شده ی و واضح قرن بیست و یکم متوسل می-شود. اما آیااین برند به رشد آینده ی کسب و کار فکر کرده است؟ آیا بازی جک هنگامی که بیست چیز هم اینک درای فرزندانی هستند که از ورق بازی خانواده نیز استفاده می کنند، باز هم بازی خوبی است؟
ما در حال مشاهده این موضوع هستیم که در کوتاه مدت بسیاری از مارک هایی که مصرف کنندگان برای اینستاگرام طراحی می کنند منجر به کسب مصرف کننده می شود. . این مسئله در اینستاگرام خوب است. فروش می کنید و فالوورهایی را به دست می آورید، اما هنگامی که این کار منجر به شنیدن در چندگانه ای اصلی شود، چه مسئله ای اتفاق می افتد؟
مثال های بسیاری از استارت آپ هایی که جهش و شکوفایی خود را در این جا انجام داده اند وجود دارد، اما در بسیاری از موارد، این موفقیت بیشتر شانس بوده است نه قضاوت. آینده باید در نظر گرفته شده و برای مرحله ی ایجاد اولیه برند داخلی در نظر گرفته شوند، نه اینکه ماجرا را به دست شانس بسپاریم.
در جستجوی زیبایی بی انتهای آنان
بنابراین، این موارد، اشتباهاتی بودند که باید از آنها دور کرد. برندها چگونه می توانند کار خود با در نظر گرفتن این موارد شروع کنند؟
مخاطبان خود را درک کنید، به به توسعه ی عمیق بپردازید، تا بتوانند آنچه را که برای آنها به عنوان محصول تان ارزش داشته و سالم و تازه معنی می شود و جز روش های ارتباطاتی برای آنهاست، درک کنید. مطمئن شوید که راه حل شما در سراسرکانالها گسترده بوده و برای تعمیم و گسترش های آینده، قابلیت انعطاف دارد. به اندازه ی کافی، و نه برای ترساندن مردم، شباهت داشته باشید، اما برای جلب توجه شان به اندازه ی کافی متمایز باشید.
به طور خلاصه، به دنبال اصول بنیادیِ ایجاد برند باشید. از همه چیز مهمتر ، به دنبال جوابهایی کوتاه مدت نباشید. ایجاد موفقیت آمیز برند، نیاز به زمان، هزینه و سرمایه گذاری دارد.
الیزابت فین مدیر عامل شرکت کاوان لندن، یک آژانس طراحی مستقل است.
منبع مطلب : The 7 branding mistakes made by start-ups ترجمه شده توسط آموزش روشا